سفر سلطان عمان به ایران، بهانه مهمی بود برای راه افتادن موجی از اخبار که دنبال بهبود فضا هستند.
ملاقات بین مقاممات ایرانی و عمانی، دو ایکس یک معادله هستند که جواب آن معادله، عمدتا یا آزادی و مبادله چند زندانی گران قیمت است یا آزادی پول بلوکه شدهای و دست بالا، نوید بازشدن گرهای از گرههای احیای برجام.
انتشار خبر حل و فصل دو پرونده مرتبط با ایران که از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح شده بود، آتش شایعات را داغتر کرد. در فضای سرد چند سال اخیر ین ایران و آژانس، خبر نادری بود. هاراآتص و میدل ایست آی که گمانههایی از توافق موقت با ایران مطرح کردند، بازار همیشه منتظر سرمایه ایران شروع به سر خم کردن کرد تا یکی دو هزار تومانی از قیمت دلار و سکه بریزد.
خرده تحلیلها میتوانست مسیر را برای کاهش قیمتها هموار کند از جمله اینکه سلطان عمان دنبال حل و فصل موضوع هستهای بوده و آمده و پیغامی برده. یا هاارتص که از داخل مجموعه اسراییلی عمدتا شاخکهای تیزی نسبت به اخبار ایران دارد.
اکانتهای نه چندان آشنایی که عمدتا هوادار دولت به نظر میرسند، در فضای توییتر به نقد کردن چک توافق موقت پرداختند که مثلا اگر اینقدر اورانیوم را غنی کردیم و در داخل اکسید کنیم اما از کشور خارج نکنیم، خوب است و آن مقدار پول بلوکه شده را هم تا پایان دوره بایدن آزاد کنند، عالی است و ...
از تابستان سال گذشته بود که همه ارتباطات مستقیم مربوط به برجام در قالب کمیسیون مشترک به پایان رسید و تیم مذاکرهکننده دولت ابراهیم ریسی مدلی جدید از مذاکره را اختراع کرد؛ مذاکره ایمیلی.
استدلالشان این بود که کار به بخش فنی رسیده و اگر اصلاحی هم لازم باشد روی متن و در قابل ایمیل ارسال میشود و بعد اصلاح میشود و دوباره ایمیل میشود. اما این ایمیلهای به اصطلاح فنی هم نتوانست گره از کار برجام باز کند. چه آنکه همان اواسط تابستن طرف امریکایی گفت که پاسخ ایران به آخرین پیشنهادات زیاده خواهانه بوده و مباحثی مطرح شده که اصلا روی میز نبوده است.
مسالهای که نه ایران زیر بارش رفت و نه امریکا از آن کوتاه آمد. اواخر تابستان و حوادثی که به دنبال کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد رخ داد، همه صحنه را درنوردید. همه تیرها از روی بحث هستهای به موضوعات سیاست داخلی کمانه کرد. طبیعی بود که در چنین وضعیتی موضوع دستیابی به توافق به کلی از روی میز مذاکره خارج شود. فشاری که از سوی ایرانیان مهاجر روی دولتها برای پشت کردن به نظام جمهوری اسلامی وارد میشد، دستیابی به هر نوع توافق را به رویای دولت سیزدهم تبدیل کرد.
هر کسی اندکی اخبار دیپلماسی را دنبال میکرد میفهمید که در آن فضای سخت و تنگنای مباحث داخلی، امید به توافق با امریکا، چیز عبثی بود. اواخر سال اما با ناز شست چینیها و هنر دست علی شمخانی، گره هفت ساله ایران و عربستان باز شد. موضوعی که اگرچه هیچ ارتباط مستقیمی به برجام نداشت اما در تاریکی محض مستولی بر دیپلماسی، تنفسگاهی بود.
حالا در میانه خردادماه گمانه توافق موقت در همان بستر مطرح میشود اما چند روز بعد توسط کاخ سفید و نمایندگی ایران در سازمان ملل تکذیب میشود. اگرچه تکذیبهایی که هنوز نقیض بسیاری دارد. تکذیب از این قرار بود:
یک سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید روز پنحشنبه گفت که هر گزارشی در خصوص توافق موقت با ایران نادرست است. دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز اینگونه پاسخ داد: «هیچ توافق موقتی که بخواهد جایگزین برجام شود در دستور کار نیست.»
اتفاقا تکذیب خبر از سوی هر دو طرف معادله موضوع را کمی شک برانگیز میکند گویی خبری زیر پوست ماجرا هست.
چه آنکه روز جمعه پایگاه خبری آکسیوس در گزارشی به نقل از سه منبع آگاه مدعی شد که مقامات ایران و آمریکا در ماه گذشته میلادی، بهطور غیرمستقیم با یکدیگر در عمان گفتوگو کردهاند. طبیعی است که گفتوگوی غیرمستقیم بین طرف امریکایی و ایرانی با میانجیگری عمان میتواند موضوعات متنوعی را دربرگیرد. از آزادسازی پولهای بلوکه شده تا آزادی زندانیان دوتابعیتی و ...
اما آیا واقعا توافقی در کار است؟
حتما شما که تا اینجا این متن را خواندهاید دنبال پاسخ این سوال هستید که آیا توافقی در کار هست؟ آیا برجام احیا میشود؟
شاید بتوانم اینجای متن با قطعیتی زیاد بگویم که احیای برجام کار غیرشدنی است. آنچه در برجام رخ داد حاوی جزییات ریز و فنی بسیاری است که اکنون به واسطه خروج طرفین از تعهداتشان، تغییرات گستردهای یافته است که طبیعتا برای بازگشت نیاز به مذاکرات فنی دوجانبه دقیقی دارد.
اما شواهدی وجود ندارد که تیم فعلی چنین دستور کاری داشته باشد، چنین موضوعی نیازمند رفت و آمدها و نشست و برخاستهای زیادی برای رسیدن به یک متن دقیق و فنی است. که چنین نشانهای در جایی نمی بینم. بعید است چنین مذاکراتی وجود داشته باشد و از دست رسانهها دررفته باشد.
اما با وضعیتی که اکنون در داخل وجود دارد، دولت نیازمند توافقی است تا بتواند مسیر سهلتری برای فروش نفت پیدا کند و پولهای بلوکه شدهاش در دیگر کشورها را از کانال امنی شبیه عراق آزاد کند. هر آنچه که بتوان همتراز با آنها دریافت کند. این میتواند جزو موضوعاتی باشد که با واسطهگری عمان بر سر آن مذاکره شود.
در دیگر سو، فضای سیاست داخلی نیز نیازمند چنین اتفاقی هست. فضایی که از اوایل تشکیل دولت رییسی مذاکره متوقف مانده دولت قبل را به یک نفر از طیف مخالفان برجام واگذار کرد تا آن را احیا کند. علی باقری کنی اگرچه تغییری در مسلک فکری اش ایجاد نکرد اما در این قالب قرار گرفت که چنین ماموریتی بر عهده او گذاشته شده و او آن را انجام خواهد داد. هر چه فضای داخلی به انتخابات نزدیکتر شود، طیف نزدیکان به دولت بیشتر انتظار یک فیل بزرگ خواهند داشت تا هوا شود. اما آیا این فیل بزرگ توافق موقت خواهد بود؟ با توجه به خطر بزرگ بازگشت ترامپ به عرصه سیاست امریکا.
مطایبهآمیز است که دقیق ترین تعابیر برای توصیف پیچیدهترین مباحث ایران شبیه جوکها و لطیفههای کوچه بازاری است. اینجا هم وضعیت برای دستیابی به توافق با امریکا، شبیه جوکی است که طرف ۵۰ درصد موضوع را حل شده میدانست در حالی که ۵۰ درصد دیگر، نظر خانواده دختر برای وصلت کردن یا نکردن است.
به نظر نمیرسد فضای سیاسی فعلی ایالات متحده امریکا، نیازی به توافق با ایران حس بکند. به ویژه آنکه نگرانیهای هستهای در تعامل ایران و آزانس رو به کاهش نهاده است.
زینب اسماعیلی، خبرنگار حوزه دیپلماسی
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟